شکستن. رجوع به شکستن شود، شکست دادن و خوار کردن. دماغ سوزاندن: اگر کسی دماغی دارد او را فروشکند و دعوی از سر بیرون کند. (تذکره الاولیاء)
شکستن. رجوع به شکستن شود، شکست دادن و خوار کردن. دماغ سوزاندن: اگر کسی دماغی دارد او را فروشکند و دعوی از سر بیرون کند. (تذکره الاولیاء)